چه آسون عاشقت شدم و باور ندارم که رفتی

وقتی رفتی یه نگاه نکردی چاره شده وداع دل بکن که دیگه دیره رفتی از کنار من

 

در کوچه ی تاریک عشق تو مردم

و تو نیامدی تا به داد درد دل خسته ی من برسی

بی تو تمام کوچه ها بن بسته

چه کنم راه بازگشتی ندارم

 

بی تو بودنم عالمی داره

نگو از تو خستم

بمون به پای قلب رفته ام

 

در پاییز سرد  زندگی شدم عاشق

ولی افسوس ...

آتش عشقم شده خاکستر

نوشته شده در شنبه 17 دی 1390برچسب:,ساعت 1:49 توسط کمیل| |

چه آسون شدم دیوونت و خودم باور ندارم

بازم میای ومیری و من هنوزم باور ندارم که نیستی

وقتی اومدی ندیدم کی بودی

نفهمیدم چه کردی با منو و این دلم

چه آسون با پلکی بهم زدن به باد رفتم

چه دل فریب بود ناز دو چشمات میون هزاران نگاه

چه محشر شدم با تو چه رسوا شدم بی تو

چند لحظه بودی و حالا ...

مست عطر تو شدم با یه لحظه با تو بودن

غرق عشق تو شدم خداییش نگو نمیشه

دلی که رفته قلبی مرده چه کنم با این دلهره

 خونه ای ساختی تو قلبم شده ویرون

 

یه سری به ویرونت نمی زنی ای بهترین؟


نوشته شده در شنبه 17 دی 1390برچسب:,ساعت 1:43 توسط کمیل| |


خداحافظ تمام روزگارم خداحافظ نامهربون گم شدم توی چشمای نجیبت

دلم که رفته از یادم برو میدونم که عمرمو به پات حروم کردم

دیگه چاره ای ندارم مثل قفس شده وجودم توی زندون روزگارم

نمی دونی دلم خونه نه از تو از خودم که شدم عاشق و شیدا

احساسم حرومه از امشب دیگه چشمام نمی خوابه نمی بینه

از راهی که رفتم برگشتی ندارم چارم شده گریه تا آخر سحر

بازیچه تو من نبودم دلم بود و چشمای کورم با تو عاشق شد

خسته ام دلگیرم از تو از زمونه از خودم از عشق و رویا و فردا

به عشق غرورت شدم دیوونه گفتی برو به پای عشق و جنون

خداحافظ که مردم در این ماتم کده ی گلستان

نوشته شده در شنبه 17 دی 1390برچسب:,ساعت 1:3 توسط کمیل| |

بارون میاد از عطر یاس عشق منی ای گل ناز
بی تو بهار هر گلی خزون میشه نقس زنان

وجود تو شکفته شد دلم یهو ویرونه شد
پرنده ی عاشق من به عشق تو دیوونه شد


بارون گل طعم بهارنسیم تو بوی بهار
وجود من به عشق تو فقط شده محو وفات

برق دو چشمون سیات عشق منو روانه کرد
از ترس اون ناز نگات قلب تو رو بهانه کرد


بارون تویی نفس تویی دلیل هر قدم تویی
به یاد هر نگاه تو بهونه ی دلم تویی

وجود این ترانه ها به پای عشق پاک تو
مونده گلم تو یاد من نگاه با وفای تو


نشد بشم با تو خزون به پای یه عشق و جنون
تو بودی و دست نیاز فدای یه ناز نگات

نوشته شده در شنبه 16 دی 1390برچسب:,ساعت 23:58 توسط کمیل| |

 

یه لحظه اومدی با یک نگاه صدات کردم و دلت صدامو نشنید

دیدنت نه یک بار هزاران بار شد دیدنت واسم شد یه عادت

دلم با نازنگات عاشق شد با اومدنت قلبم تندتر از قبل تپید

بودنت شوقی دوباره و نبودنت غصه ی دل بیچاره و اواره

عاشق شد این دل تنها گفتن راز دل دیگه محال شد

نفسا دیگه نایی نداشت قلبم دیگه جونی نداشت

ابری و بارونی شد هوای دل بارید چو ابر بهار این عاشق روانی

گفتم دوستت دارم رو به تو گفتم دل بکن از غم و دردها

قلب رو شکست و رفتش دل به دلم نبستش

دلم بی تو همش باخت چشام انتظار رو همش ساخت

میخواد بازم دلم تورو فقط نگو همش برو

چشمک مرگ به زندگیم برگرد گلم عشق منی

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 14 دی 1390برچسب:,ساعت 12:28 توسط کمیل| |

بازم این دلم تنگ شده این دلتنگ شده و نمیدونه یار دلتنگی فقط غمه

دلم تنگ مهربونی شده و نمیدونه مهربونی هم شده یه رویا

دلم تنگه عاشقی شده و نمیدونه عاشقیم واسش حرومه

دلم تنگه کسی شده که بهارم رو پاییز و خزون کرد

دلم تنگ یاری بی وفا شده که گذاشته و  رفته

دلم تنگه لبخندهای برباد رفته زندگیم شده

دلم تنگه شبهای بی درد و خوش عشقم شده

دلم دیگه بسه دلتنگی بسه برو که که عاشقی افسانه شده

دلم غصه نخور که تنها شدی که تنهاییم شده عادت

دلم اشک چشام نزار به پای این روزگار

دلم دلتنگی نکن که سهمت فقط روزای پاییزیه

آره دلم دلتنگی یه بهونست اون غم شکستت توی این زمونست

نوشته شده در سه شنبه 13 دی 1390برچسب:,ساعت 1:27 توسط کمیل| |


Power By: LoxBlog.Com