چه آسون عاشقت شدم و باور ندارم که رفتی

وقتی رفتی یه نگاه نکردی چاره شده وداع دل بکن که دیگه دیره رفتی از کنار من

تا کجاها رفته ای که مرا فراموش کرده ای

فاصله ها راه ما نبود

اشک چشمانم این راه را طولانی می کند

و تویی که تا بی نهایت ها مرا از یاد برده ای

نوشته شده در سه شنبه 11 تير 1392برچسب:,ساعت 1:55 توسط کمیل| |

های با توام غریبه ی آشنای قدیمی

دیگر دوستت نخواهم داشت

تو را از تمام دنیایم محو خواهم کرد

دنیایی که عاشقانه هایش ما بودیم

حال همچو طوفانی بی رقیب آمدی

و مرا غرق نابودی و نیستی کردی

احساسم برایت وجودی ندارد

اکنون من مانده ام و قسم هایی بر باد رفته

قول هایم را فراموش نخواهم کرد

میروم تا ابد در قلب مجنونی شیدا

در آرزوهایم مرده ای بی تفاوت

نفرین بر من و عشق مرده ام

در تمام لحظاتم صدای سرد تو میپیچد

بی صدا میخوانم تا رنگ غم در دلت بماند

فریاد میزنم و میخواهم زندگیت خزان بماند

نوشته شده در یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:,ساعت 20:57 توسط کمیل| |

خدایا غمگین ترین لحظه هایم را برای تو مینویسم

تویی که در این حال تنهایی مرا فراموش نکرده ای

از این درد عاشقی در دلم

اشک چشمانم را بخوان

بنگر چطور حقیر و تنهام

از غم شکستن نالانم

دلم طاقت ندارد چشمانم هر دم بارانیست

غم دوری یار کجا و غم فراق تو کجا

پروردگارام در این لحظه تنهایی با دلی پر درد میخوانمت

از دنیا بریدم مرا به عشق والایت برسان

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 19:22 توسط کمیل| |

روزگاریست که میپرستمت ای محبوب تر از گلهای بهاری

زندگی با تو رنگ و بوی دگر دارد نه رنگ بوی عشق ، نه دوست داشتن

تویی معنای زندگی ، تویی معنای عشق رویایی

زندگی و هستی ، برف و باران ، خورشید و مهتاب و عشقی بی پایان

نفس هایت طعم خوش عاشقیست

دستانت لطیف تر از باد بهار

و قلبی عاشق تر از ابر بهار که میخواند باران را

غم تو طوفانیست در آشیانه دلم که مجنون اسیر می شود در قفس

بساز رویایی را که نقش دلش با توست

چشمانت را ببند و با هر نفس بساز

با ساز زمانه قدم قدم با من

که میخوانم منم عاشق بی پایان راه تو

نوشته شده در دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 19:1 توسط کمیل| |

کاش دوستت دارم هات دروغ نبود

که نگویی مبادا عاشقم


دل من به هوای تو عاشقی کرد و باخت


اما انگار نه انگار که هیچ

تنهایی نسیب دل تنهاست تا ابد


و خداحافظیست که پایان ندارد

نوشته شده در جمعه 11 اسفند 1391برچسب:,ساعت 11:41 توسط کمیل| |

برای تو می نویسم امشب

تویی که عزیز تر از جانم شدی

وجود خالی شکسته ام چه زیبا شد با تو

انگار نفسهایم و وجودت یکی شدند

باز نگرانی های شبانه

 باز دلواپسی های روزانه

باز هم عشق

نیستی تو تا ببینی که امشب عاشق تر از پیشم

عشقی که خود مانده ام در وجود و بودنش

آمدم که بگویم دوستت دارم

با وجود این همه بی وفایی

باز هم شدم عاشق عشقی که رهایی از آن ساده نیست

بدان هرگز فراموشت نمیکنم

حتی اگه هزاران بار مرا از خود برانی

آنقدر به انتظارت مینشیم با چشمهای اشک آلود تا بیایی

و بگویم من همانم همان عاشق دلسوخته ات

عشق من فراموشم نکن

 

 

 


نوشته شده در شنبه 6 اسفند 1390برچسب:,ساعت 1:30 توسط کمیل| |

دوست داشتنت چه زیباست      مثل گلها تو دنیاست

عشق تورو با هر دم            حس میکنم تو قلبم

میخوام تورو تو لحظه هام       قفس شده درد دلام

ای عشق من هستی من          عشقت شده وجود من

قسم  به اون ناز نگات           به سرمه عطر چشات

تموم شده کار دلم                آخراشه قلب منم

بهم بگو مال منی                فقط نگو غرق غمی

آخه دلم عاشقی کرد              یه دم تورو بهونه کرد

 

نوشته شده در جمعه 28 بهمن 1390برچسب:,ساعت 21:56 توسط کمیل| |

 

در کوچه ی تاریک عشق تو مردم

و تو نیامدی تا به داد درد دل خسته ی من برسی

بی تو تمام کوچه ها بن بسته

چه کنم راه بازگشتی ندارم

 

بی تو بودنم عالمی داره

نگو از تو خستم

بمون به پای قلب رفته ام

 

در پاییز سرد  زندگی شدم عاشق

ولی افسوس ...

آتش عشقم شده خاکستر

نوشته شده در شنبه 17 دی 1390برچسب:,ساعت 1:49 توسط کمیل| |

چه آسون شدم دیوونت و خودم باور ندارم

بازم میای ومیری و من هنوزم باور ندارم که نیستی

وقتی اومدی ندیدم کی بودی

نفهمیدم چه کردی با منو و این دلم

چه آسون با پلکی بهم زدن به باد رفتم

چه دل فریب بود ناز دو چشمات میون هزاران نگاه

چه محشر شدم با تو چه رسوا شدم بی تو

چند لحظه بودی و حالا ...

مست عطر تو شدم با یه لحظه با تو بودن

غرق عشق تو شدم خداییش نگو نمیشه

دلی که رفته قلبی مرده چه کنم با این دلهره

 خونه ای ساختی تو قلبم شده ویرون

 

یه سری به ویرونت نمی زنی ای بهترین؟


نوشته شده در شنبه 17 دی 1390برچسب:,ساعت 1:43 توسط کمیل| |


خداحافظ تمام روزگارم خداحافظ نامهربون گم شدم توی چشمای نجیبت

دلم که رفته از یادم برو میدونم که عمرمو به پات حروم کردم

دیگه چاره ای ندارم مثل قفس شده وجودم توی زندون روزگارم

نمی دونی دلم خونه نه از تو از خودم که شدم عاشق و شیدا

احساسم حرومه از امشب دیگه چشمام نمی خوابه نمی بینه

از راهی که رفتم برگشتی ندارم چارم شده گریه تا آخر سحر

بازیچه تو من نبودم دلم بود و چشمای کورم با تو عاشق شد

خسته ام دلگیرم از تو از زمونه از خودم از عشق و رویا و فردا

به عشق غرورت شدم دیوونه گفتی برو به پای عشق و جنون

خداحافظ که مردم در این ماتم کده ی گلستان

نوشته شده در شنبه 17 دی 1390برچسب:,ساعت 1:3 توسط کمیل| |

بارون میاد از عطر یاس عشق منی ای گل ناز
بی تو بهار هر گلی خزون میشه نقس زنان

وجود تو شکفته شد دلم یهو ویرونه شد
پرنده ی عاشق من به عشق تو دیوونه شد


بارون گل طعم بهارنسیم تو بوی بهار
وجود من به عشق تو فقط شده محو وفات

برق دو چشمون سیات عشق منو روانه کرد
از ترس اون ناز نگات قلب تو رو بهانه کرد


بارون تویی نفس تویی دلیل هر قدم تویی
به یاد هر نگاه تو بهونه ی دلم تویی

وجود این ترانه ها به پای عشق پاک تو
مونده گلم تو یاد من نگاه با وفای تو


نشد بشم با تو خزون به پای یه عشق و جنون
تو بودی و دست نیاز فدای یه ناز نگات

نوشته شده در شنبه 16 دی 1390برچسب:,ساعت 23:58 توسط کمیل| |

 

یه لحظه اومدی با یک نگاه صدات کردم و دلت صدامو نشنید

دیدنت نه یک بار هزاران بار شد دیدنت واسم شد یه عادت

دلم با نازنگات عاشق شد با اومدنت قلبم تندتر از قبل تپید

بودنت شوقی دوباره و نبودنت غصه ی دل بیچاره و اواره

عاشق شد این دل تنها گفتن راز دل دیگه محال شد

نفسا دیگه نایی نداشت قلبم دیگه جونی نداشت

ابری و بارونی شد هوای دل بارید چو ابر بهار این عاشق روانی

گفتم دوستت دارم رو به تو گفتم دل بکن از غم و دردها

قلب رو شکست و رفتش دل به دلم نبستش

دلم بی تو همش باخت چشام انتظار رو همش ساخت

میخواد بازم دلم تورو فقط نگو همش برو

چشمک مرگ به زندگیم برگرد گلم عشق منی

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 14 دی 1390برچسب:,ساعت 12:28 توسط کمیل| |

بازم این دلم تنگ شده این دلتنگ شده و نمیدونه یار دلتنگی فقط غمه

دلم تنگ مهربونی شده و نمیدونه مهربونی هم شده یه رویا

دلم تنگه عاشقی شده و نمیدونه عاشقیم واسش حرومه

دلم تنگه کسی شده که بهارم رو پاییز و خزون کرد

دلم تنگ یاری بی وفا شده که گذاشته و  رفته

دلم تنگه لبخندهای برباد رفته زندگیم شده

دلم تنگه شبهای بی درد و خوش عشقم شده

دلم دیگه بسه دلتنگی بسه برو که که عاشقی افسانه شده

دلم غصه نخور که تنها شدی که تنهاییم شده عادت

دلم اشک چشام نزار به پای این روزگار

دلم دلتنگی نکن که سهمت فقط روزای پاییزیه

آره دلم دلتنگی یه بهونست اون غم شکستت توی این زمونست

نوشته شده در سه شنبه 13 دی 1390برچسب:,ساعت 1:27 توسط کمیل| |


Power By: LoxBlog.Com